با نقشه های شیطانی ؛ زن فریبکار برای پیر مردهای تنها تله میگذاشت
- دوشنبه 7 مرداد 1398 4:14
- خبری, عناوین روز
- 403244
- ثبت نظر
زن تنها که شوهر افیونیاش کارتن خواب شده، به خاطر بیپولی و شرایط بد زندگیاش به سراغ پیرمردهای تنها در پارک میرفت و به بهانه آشپزی و نظافت به خانه آنها راه می یافت و سناریوی سرقت به شیوه بیهوشی را عملی می کرد.
۲۷ خرداد ماه ۹۸ بود که مردی ۶۸ ساله با حضور در کلانتری ۱۲۷ نارمک تهران از گرفتار شدن در دام سرقت یک زن فریبکار خبر داد.
مرد تنها ادعا کرد: در پارک شقایق شرق تهران نشسته بودم که زن ۵۶ ساله نیز در کنارم روی صندلی نشست. وقتی شروع به صحبت کردیم، زن غریبه از من درباره متاهل بودنم سوال کرد که در جواب گفتم چند سال است همسرم فوت کرده و به تنهایی زندگی میکنم.
وی ادامه داد: سپس مریم با جلب اعتماد من گفت که می تواند در کار نظافت و آشپزی کمکم کند و همین باعث شد برای آشپزی و انجام کارهای خانه از او دعوت کنم. زن تنها نیز پذیرفت و به خانه رفتیم.
این مرد گفت: مریم پس از حضور در خانه به آشپزخانه رفت و دو خنک آماده کرد و هر دو آن را خوردیم اما پس از دقایقی احساس سنگینی روی چشمانم کردم و آرام آرام روی مبل خوابیدم. وقتی به هوش آمدم خودم را روی تخت بیمارستان دیدم، آن جا بود که فهمیدم زن ناشناس مرا بیهوش کرده و بعد از ۲۰ روز در بیمارستان به هوش آمدهام و در ادامه متوجه سرقت طلاها و پولهای داخل خانه شدم.
با توجه به حساس بودن پرونده، تیمی از ماموران پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران برای دستگیری زن فریبکار وارد عمل شدند و در گام نخست مشخص شد چند مرد دیگر در دام فریبکاری او گرفتار شده اند.
تیم پلیسی در گام بعدی به کمک طعمههای زن فریبکار توانستند مریم ۵۶ ساله را که یک بار سابقه سرقت به همین شیوه بیهوشی داشت، شناسایی کنند و روز ۲۵ تیرماه در عملیاتی غافلگیرانه این زن دستگیر شد.
مریم ۵۶ ساله که سرنوشت عجیبی در دارد، تاکید می کند به خاطر فقر و مسائل اقتصادی مجبور شده دست به این دزدیهای فریبکارانه بزند: نوجوان بودم که با اصرارهای خانوادهام به عقد پسرعمویم در آمدم، آن روزها همه از سالم بودن همسرم حرف میزدند با این حال، من به او هیچ حسی نداشتم و با این ازدواج مخالف بودم اما تصمیم گرفته شده بود و به اجبار با پسرعمویم ازدواج کردم.
روزهای نخست زندگی همسرم سعی کرد اعتیادش را پنهان کند، با این که من متوجه ماجرا شده بودم ولی راه بازگشتی نبود و با این شرایط به زندگیام ادامه دادم.
روزها گذشت و فرزندانم بزرگ شدند و همگی ازدواج کردند. شوهرم شیشهای شده بود و شاید باور نکنید جلوی چشمان من و فرزندانش بعد از مصرف شیشه با چاقو دستانش را زخمی میکرد و از جاری شدن خون لذت میبرد و این در حالی بود که آرامش از من و فرزندانم گرفته شده بود و همیشه ترس همراهمان بود.
در این شرایط به زندگیام ادامه دادم اما از چندی قبل شوهرم که دیگر اعتیادش شدید شده بود، از خانه رفت و مرا تنها گذاشت. بعد از مدتی فهمیدم که همسرم دیگر یک کارتن خواب شده و شب ها را در خیابان میگذراند و من که زنی تنها هستم برای تامین اجاره خانه و هزینه زندگی ام تصمیم به سرقت گرفتم.
مریم آرام اشک میریزد و به تصمیم اشتباه خانوادهاش که او را به این منجلاب کشیده اعتراض دارد و ناراحت کننده تر از همه این اتفاقات، تنها گذاشتن او از سوی فرزندانش است.
زن تنها می گوید که اگر یک نفر از من حمایت مالی می کرد هیچ وقت به دنبال دزدی و بی آبرو شدن نمی رفت. او برای مرگش لحظه شماری می کند تا از این همه فقر و بدبختی نجات پیدا کند.
درباره نویسنده
نوشتن دیدگاه
شما میتوانید از تصاویر مخصوص خود در قسمت نظرات استفاده نمایید برای اینکار از وب سایت آواتارکمک بگیرید .