متروپل

متروپل

و این چه مصیبت غمباری بود متروپل!

گویی همه غم‌های عالم بر سرمان آوار شده بود.
هر لحظه و هر دم که در آن حوالی قدم می‌زدیم متاثر و آشفته از فاجعه و احوال اطرافیان و عزیزْ از دست دادگان بودیم.

همانان که با خوف و رجا و با چشمانی اشکبار گاهی قدم میزدند، لَختی بر زمین می‌نشستند و لحظاتی دیوانه وار فریاد می‌زدند و دمی به جستجوی عزیزانشان در زیر خروار خروار آوار می پرداختند.

چنان جو آن حادثه ی هولناک بر ما و حوالی آن مجتمع نافُرمِ مخروب و بد قواره غالب شده بود که نمی‌شد براحتی بر احساسات خود مسلط گشت.
ماشین آلات به کندی کار می کردند مبادا حادثه ای دیگر اتفاق بیفتد، دوربین های نقشه برداری همواره حرکت ساختمان را رصد می کردند.
اما آنگاه که همه از حرکت باز می ایستادند نفس‌ها در سینه حبس می شد! حتما جسدی یافت شده، آری! نشانه هایی از یک جسد هویدا شده. نیمی از پیکر در زیر آوار و ما بقی عیان است.
نیروهای امدادی و مردمی دست بکار می‌شوند، هر آن احتمال ریزش ساختمان بر سر آنان وجود دارد.
بی محابا به تخلیه اطراف جسد می پردازند پس از چند ساعت بالاخره تهلیل و تکبیر مردم سر به فلک می کشد. آدم می مانَد خوشحال باشد از پیدا شدن جنازه یا ضجه بزند از این مصیبت دردناک!!
#حادثه_متروپل ویترینی بود از غم و اندوه، ایثار و فساد، غیرت و فطرت(سستی)، عزت و نخوت ، همدردی و بی دردی، اشک و آه و گریه و ناله، درس ها و عبرت های فراوان و افعال و صفات متضادی که قبل و بعد از ریزش متروپل می‌شد به نظاره نشست!
اتفاقاتی که پردازندگان و بانیان این مصیبت رقم زدند و دلدادگی و جانفشانی هایی که امدادگران و نیروهای مردمی به تصویر کشیدند.
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

علی خانی
دهم خرداد ماه ١۴٠١
خرمشهر

درباره نویسنده

1359مطلب نوشته است .

نوشتن دیدگاه

شما میتوانید از تصاویر مخصوص خود در قسمت نظرات استفاده نمایید برای اینکار از وب سایت آواتارکمک بگیرید .

طراحی شده توسط هاست لاین